فقط خدا
من خدایی دارم . . .
من خدایی دارم من خدایی دارم ، که در این نزدیکیست . . .
نه در آن بالاها !
مهربان ، خوب ، قشنگ . . .
چهرهاش نورانیست
گاهگاهی سخنی می گوید ،
با دل کوچک من ،
سادهتر از سخن ساده من
او مرا میفهمد !
او مرا میخواند،
او مرا میخواهد ،
او همه درد مرا میداند . . .
یاد او ذکر من است ، در غم و در شادی
چون به غم مینگرم ،
آن زمان رقصکنان میخندم . . .
که خدا یار من است ،
که خدا در همه جا یاد من است .
او خدایست که همواره مرا میخواهد ،
او مرا میخواند
او همه درد مرا میداند . . .
خدایا
حکمتِ قدمهایی را کــه برایـم برمی داری بر من آشکار کن تادرهایی راکه به سویم میگشایی ندانسته نبندم و درهایی را که به رویم میبندی به اصرار نگشایم .
دلت که گرفت ، دیگر منت زمین را نکش
راه آسمان باز است ، پر بکش
او همیشه آغوشش باز است ، نگفته تو را میخواند ؟
اگر هیچکس نیست ، خدا که هست . . .
خدا گوید :
تو ای زیباتر از خورشید زیبایم
تو ای والاترین مهمان دنیایم
تو ای انسان !
بدان همواره آغوش من باز است
شروع کن . . .
یک قدم با تو
تمام گامهای مانده اش با من . . .